گفت و گو با هوشنگ چالنگی درباره ی بیژن الهی- شاعر
چون میخی در سنگ
![]()
مزدک پنجه ای - روزنامه ی شرق 18-9-89
هوشنگ چالنگی متولد 1320 از مسجد سلیمان جزء شاعران "موج نو" و "شعر دیگر"به شمار می آید و نیز هم عصر شاعرانی چون بهرام اردبیلی،فیروز ناجی،رضا زاهد،یدالله رویایی و بیژن الهی است.
اولین مجموعه شعر هوشنگ چالنگی به نام "زنگوله ی تنبل " در سال 1380 توسط نشر سالی با پیگیری های زنده یاد بیژن الهی منتشر شد. به مناسبت درگذشت بیژن الهی با این شاعر گفت و گویی انجام دادیم که آن را از نظر می گذرانید:
با بیژن الهی چه طور آشنا شدید؟
من با "بیژن الهی" حدود سال 40 آشنا شدم. او کسی بود که در شعر آوانگارد ایران مطرح بود. آن زمان بیژن اشعارش در مجله ی "جزوه" ی شعر منتشر می شد. و یادم هست که در "هوای تازه" "اسماعیل نوری اعلا" قبل از روی کار آمدن "شاملو" در مجله ی "خوشه" شعرهای "الهی" را چاپ می کرد. بعدها در مجله ی "روزن" کار "بیژن" چاپ شد. "بیژن" از بچه هایی بود که من قبل از آشنایی نزدیک، مجذوب اثرش شده بودم. بعد هم آشنایی ما اگر اشتباه نکنم توسط "بهرام اردبیلی" صورت گرفت. "بهرام" با "بیژن" آشنایی داشت و من هم از طریق "بهرام اردبیلی" با "بیژن الهی" آشنا شدم.
این آشنایی چه سالی بود؟
فکر می کنم حدود سال 46 بود.
در تهران همدیگر را دیده بودید؟
بله، من آن موقع در تهران کار می کردم.
نشست های ادبی هم با ایشان می رفتید؟
بله، استدیویی بود بالای خیابان "کریم خان زند" آن جا با هم می نشستیم. یا چند متر بالاتر منزل "علی مراد فدایی نیا" می دیدم که "بیژن"می آمد. من هم برای دیدار او و بچه ها آن جا می رفتم.
آن چند نفر دیگر چه کسانی بودند؟
الان خوب در خاطرم نیست. اما فکر می کنم "رضا زاهد" هم می آمد.دیدارهای ما بیشتر با بچه هایی بود که با آن ها از لحاظ ادبی حشر و نشر داشتیم.
چرا شاعران "شعر دیگر" کمتر علاقه به انتشار شعرهای خود در نشریات و خاصه انتشار کتاب شعر داشتند؟
نه، در واقع این طور نبود. اتفاقا چاپ می کردند اما طبق معمول جایی چاپ می کردند که آن جا را می پسندیدند. مثلا "از ناخوشی ها"ی "بیژن" در "روزن" "رویایی" منتشر شد. به نظر من باید این رفتار را همه ی شاعران داشته باشند. "بیژن" وسواس عجیبی در چاپ شعرهایش داشت. اگر مجله ای را می پسندید شعر چاپ می کرد.در "جزوه" چند سال شعر چاپ کرد. "جزوه ی" شعر مجله ای بود که زیراکس می کردند و در نسخه ی اندکی منتشر می شد. آن موقع مثل حالا شاعر بسیار زیاد داشتیم. آن موقع هم بودند بچه هایی که متفاوت از بقیه شعر می گفتند و از آن ها به عنوان شاعران آوانگارد یاد می کردند. در واقع "بیژن" هر جا که فرصت ارایه ی شعر آوانگارد و مدرن ایجاد می شد، شعر چاپ می کرد.
مثلا "هوای تازه" ای که یک سال "اسماعیل نوری اعلا" قبل از "شاملو" در "خوشه" منتشر می کرد شعر این بچه ها در آن جا منتشر می شد.در همان دوران اسم "بیژن الهی" و ا"حمد رضا احمدی" جفت هم بودند هر جا شعر "احمد رضا احمدی" بود در کنارش شعر "بیژن الهی" هم چاپ می شد.
هیچ وقت در مجله ی فردوسی شعر چاپ نکرد؟
خیر، هیچ وقت در مجله ی "فردوسی" شعر چاپ نکرد.لابد با روحیات اش سازگار نبود یا سیاست های آن مجله را نمی پسندید.
نکته اینجاست که چرا بیژن الهی به روند چاپ اشعارش بعدها تداوم نبخشید و نیز هیچ وقت کتابی منتشر نکرد؟
درست است از خودش خیر،کتابی منتشر نکرد. اما شرکتی بود به نام"51" که "بیژن" مدیریت اش را بر عهده داشت در آن جا چند کتاب چاپ کرد.
در آن جا ظاهرا فقط چند ترجمه از این و آن منتشر کرد.
نه اتفاقا کتاب شعر "محمود شجاعی" را هم چاپ کرد. یک شاعری هم بود از شمال ایران که من دیدم برای اولین بار "بیژن"کتاب اش را چاپ کرد.کتاب شعر "فیروز ناجی" را چاپ کرد. ترجمه ای از "فیروز ناجی" هم چاپ کرد. چند کار سینمایی هم چاپ کرد.
این که تمایل نداشت شعرهای خودش را مجموعه کند کمی عجیب است؟
خودش بله به خاطر این بود که وسواس عجیبی داشت. همه ی شعرهای "بیژن" متفرقه نبودند یعنی همه متعلق به یک دفتر بودند مثلاً شعرهای قبل از سال 48 او که در "هوای تازه" ی "نوری اعلا" منتشر شده بود. یا شعرهایی که "شمیم بهار" در ماهنامه ی "اندیشه و هنر" چاپ کرد. منتهای مراتب هر کارش متعلق به یک دفتر بود.
اولین دفتر شعرهای "بیژن" "ناخوشی ها"ی اش بود که به نام "سرطان"،"سل" و "تراخم".حتی این اواخر قبل از سال 57 که یک دوره ای "تماشا" را "فیروز ناجی" منتشر می کرد از بیژن در دوره های بعدی "علف ایام" و ... را دو – سه شماره چاپ کرد.
مگر مجله ی تماشا را منوچهر آتشی منتشر نمی کرد؟
نه قبل از این که "منوچهر آتشی" سر کار بیاید آن را "فیروز ناجی" منتشر می کرد. "فیروزه اجی" کارهایی از "رضا زاهد"و"مجید فروتن" نیز چاپ کرده بود.
گویا بیژن الهی مسبب چاپ مجموعه ی شعر شما بعد از 30 سال شده بودند؟
بله، درست است. من چون سفری به خارج داشتم بعد که برگشتم رفتم چهارمحال و بختیاری و بعد معلم شدم و برگشتم خوزستان و ازدواج کردم چیزی حدود 20 سال از بچه ها دور بودم بعد اصلاً نی دانستم که شعرهای من پیش چه کسی است. از کارهای من همان موقع چند تایی در "اندیشه و هنر" چاپ شده بود.جاهایی که "بیژن" حضور داشت هم کارهای من چاپ می شد. بعد اهواز که بودم از "نشر سالی" خانم "خدیوی" با من تماس گرفتند و گفتند که کتاب شما پیش "بیژن" است و اجازه خواستند که آن را منتشر کنند که من با انتشار آن موافقت کردم.
برخی اعتقاد دارند علت انزوای شاعران هم نسل بیژن الهی شاید این بوده جامعه ی آن روز گار آثار آوانگارد و مدرن را بر نمی تباید؟
نه من اعتقاد ندارم، شاعری مثل "بیژن الهی" به اعتقاد من درک شده و با شعرش ارتباط گرفته اند. اگر این طور نبود که مطبوعات درباره اش نمی نوشتند.
در خاطر دارید چه کسانی درباره ی اش نقد نوشتد؟
بله به یاد دارم که "سیروس طاهباز"، "رضا براهنی" نقد نوشته اند. اتفاقا به نظر من با شعر "بیژن" عوام نیز ارتباط بر قرار کردند و آن را می پسندیدند. حتی حرفه ای های شعر هم با "بیژن" ارتباط بر قرار کردند. "براهنی" در مجله ی "فردوسی" نقد نوشت. "براهنی "شعرهای "احمدرضا احمدی" را با "بیژن الهی" و "مجید نفیسی" مقایسه کرده بود. درباره ی "بیژن الهی" گفت که شعر "بیژن" چون میخی است که در سنگ کوبیده اند. شما ببینید بالاخره "براهنی" یک منتقد طراز اول این مملکت بود.
شما عنوان می کنید مردم با شعر شاعران آوانگارد آن زمان ارتباط برقرار می کردند در حالی که می بینیم در همان ایام شاعرانی که شعر سیاسی- اجتماعی می گفتند از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند.
البته جامعه این گونه است.در اروپا هم این وضعیت حاکم بوده است. ما در فرانسه هم چنین روندی را می بینیم.در آن جا هم شعر به اجتماعی و غیر اجتماعی گروه بندی می شد.
به شاخصه های شعری بیژن الهی اشاره می فرمایید ؟
مهمترین شاخصه ی شعرهای "بیژن" عمق نگرش او به پیرامون بوده است. در شعرهای او همیشه نگرانی (دغدغه) ای دیده می شده است که هنوز هم این شاخصه را در دنیا به عنوان یک اصل مطرح می کنند.به لحاظ "زیبایی شناسی" شعرش بی نهایت مطرح بود. عمق هستی نگری شاعرانه به نظر من به درد شعرش خورد نه اندیشه های سیاسی و اجتماعی که در آن موقع باب بود. شعر او "شعر رئالیستی" شاعرانه بود. "زیبایی شناسی مدرن" متکی به "کلاسیک" داشت. برای نمونه وقتی می گوید:"زمانی از وقت من غلت می زنی و جای مردن به خواب می آیی" این تکه عمق "زیبایی شناسی" را نشان می دهد؛ یک "زیبایی شناسی مدرن".
بیژن الهی بیشتر در شعر، گرایش به موج نو داشت یا شعر حجم؟
ایشان اصلا "حجمی" نبودند و به طرف "شعر حجم" نمی رفتند و به بچه ها هم سفارش می کرد سمت "شعر حجم" نروند. آن زمان "بیژن" انگلیس بود که آقای "رویایی" مانیفست "شعر حجم" را ارایه کردند. "بیژن" نامه ای برای "براهنی" نوشت که آن بیانیه[بیانیه شعر حجم] را امضاء نکند. "رویایی" در تعاریفی که از حجم ارایه داده بود عنوان کرده بود "شعر دیگری" ها نیز "شعر حجم" می گویند. و این که خود "بیژن" "شعر حجم" را می پسندید یا نه، من در جریان اش نیستم.
سوالی که این روزها بسیار مطرح می شود این است که چرا آقای الهی تا این حد منزوی بودند؟
من انزوایی ندیدم. ایشان ارتباط داشتند منتها با افرادی که تشخیص می داد می تواند با آن ها ساختار دوستی اش را بنا سازد.
حضور چشم گیری حتی در عرصه ی مطبوعات هم نداشتند؟ به مطبوعات یکی دو دهه ی اخیر که نگاه کنیم این قضیه کاملا مشهود است؟
"بیژن" اهل این نبود که هر جا شعر چاپ کند. این اواخر مجله ی "این شماره با تاخیر" یک سری از شعرهای "بیژن" را منتشر کرده بود. "بیژن" در مطبوعاتی که خط مش اش را می پسندید کار چاپ می کرد.
این اواخر بیژن الهی بیشتر با چه کسانی حشر و نشر داشت؟
بشتر با دوستان قدیمی خود مثل "هوشنگ آزادی" و "رضا زاهد"، "حسن عالی زاده" و "مهین خدیوی" و ... و یک سری از دوستان هم محلی و هم مدرسه ای اش ارتباط داشت.
آخرین با که با ایشان تماس داشتید چه زمانی بود؟
فکر کنم 20 روز پیش بود. گفت با "رضا زاهد" هستم و "رضا" می خواهد کتابم را چاپ کند.
شما اطلاع دارید بعد از فوت ایشان چه تصمیمی برای انتشار اشعارش گرفته شده است؟
من اتفاقا از او پرسیدم.یک بار به من گفته بود که همه ی این ها را تایپ شده دارم و یک بار هم گفت نمی دانم چه شده اند، اما فکر می کنم که اشعارش در منزل اش موجود باشد. "بیژن" یک دختر بیشتر نداشت و فکر می کنم دخترش بایدتصمیم بگیرد که آیا به کسی این کار محول شود یا خودش شخصا اقدام خواهد کرد.
به نظر شما چرا آقای الهی مرزن آباد مازندران را برای خاک سپاری برگزیدند؟
اتفاقا من به این موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید به خاطر "فیروز ناجی" بوده باشد چون که او یک زمانی در آن جا سپاهی دانش بود بعد "بیژن" که برای دیدن اش آن جا می رفته از آن منطقه خوش اش آمده یا این که برای خودش مثلا آن جا رفته و ... البته همه ی این ها حدس و گمان های من است.
سخن آخر؟
جوان ها طبیعاتا دنبال شعر هستند و با توجه به تعریفی که برای شعر قائل هستند به سراغ شعر "بیژن" خواهند رفت. شعرهای "بیژن" به نظرم در همان موقع با ذائقه ی افرادی جور می آمد که گرایش به شعر مدرن و آوانگارد داشتند. فکر می کنم در شرایط کنونی نیز درباره ی شعرهای اش چنین اتفاقی روی خواهد داد.